در انـــــــــــــــزوای خــــــــــــودم با خــــــــــودم عالـــــــــمی دارم...
گفت چرا اینجا رو به اشتراک نمیذاری؟
گفتم اینجا رازمه . چرا رازم و به کسی بگم؟
.
.
بعدش شمردم دیدم یه راز گمگشته ، یه راز انزوا ، یه راز خودم و دارم.
یکیش و جمع واقعی ها
یکیش و مجازی ها
یکیشم خودم و خودم .
_______________________
عروسی یک عزیزی هست .
این عزیز کما فی السابق عرض کنم که عاشق دلخسته ای بود که یاقوت یاقوت میکرد 😐 در سالیانی که من درس میخوندم این عاشق دلخسته جبک جیک کرد پر زد یه جوجه پیدا کرد . نمیدونم الان که عروسی این دو عزیز هست چرا همه فکر میکنند من باید نااحت باشم؟🦦🦦
زمانیکه این دو جوجه ی عزیز دوست بودند که میشه ۵ سال یا ۷ سال یا هرچه🤔 من قبل از همه فهمیده بودم و براشون خوشحال بودم و الان هم که ازدواج میکنند باز همینه 🙄🙄
خلاصه من در چه فکری اطرافیان در چه فکری😐😐
سم فامیل بار داره وارد جسمم میشه 🤢🤢🤢
_______
امروز و از خوابم زدم بدو بدو رفتم که به کارهای بانکیم برسم ... یادم رفته بود همه جا تعطیله🦦🦦🦦
_____________