در انـــــــــــــــزوای خــــــــــــودم با خــــــــــودم عالـــــــــمی دارم...
این روزها همش به این موضوع فکر میکنم که به کی میتونم اعتماد کنم که بعدش پشیمون نشم؟
به چه کسی میتونم حرفام و بزنم که تهش نگم ای کاش نمیگفتم .
.
.
.
امروز به وقت ظهر با ذهنی خسته متوجه شدم دو نفر از دوستانم سرکارم گذاشتند ، دروغ گفتند ، گولم زدند.. معذرت خواهی کردند اما چطور با این حس بد مقابله کنم ؟
حس احمق هارو دارم ، انگار که یه ساده ی بی عقل هستم..
.
.
خسته شدم ، یکی گولم میزنه که انگار به ریشم میخنده . یکی متهمم میکنه به پاستوریزه بودن که انگار لجش میگیره . یکی مجبورم میکنه که انگار من اراده ای ندارم..
.
.
و من موندم که دیگران این سکوتم و چه چیزی برداشت کردد که به خودشون حق هر رفتاری و میدن ؟
اتفاقا میتونم بد باشم که فحش های زشتم بدم و پشت بندش لجبازی اساس رفتارم باشه .. اما بیشتر از اونکه درگیر دیگران و حاشیه باشم سکوت کردم چون درگیر خودم هستم .
درگیر ساختن و خوب کردن خودم .
.
.
.
امروز پی بردم علاوه بر جنگ درونی خودم باید به جنگ با افراد بیرونی هم رسیدگی کنم که دلسردی از بقیه من و نبلعه.