انـــــــــــزوای خــــــــــــــــودم

در انـــــــــــــــزوای خــــــــــــودم با خــــــــــودم عالـــــــــمی دارم...

Profile.•. Archive.•. Links.•. Posts.•. Designer

۱.

۴ ساعت اسکرین تایمم کم بود ، چرا ؟

دیشب زود خوابیدم.

______

۲.

امروز شانس آوردم ، چرا ؟

خدا واقعا حواسش بهم بود.

____________

۳.

پیش هیچکس نمیشه بدون سانسور رفتار کرد ، چرا ؟

بالاخره یه جایی تو دلت و خالی میکنه و تو رو میشکنه.

_____

۴.

میشه خسته شد و به کار ها رسیدگی کرد ، چرا ؟

ترس محرک هست .

_____________

۵.

آدم ها یه جوری میرن که انگار از اول نبودند ، چرا ؟

رفتارهای نادرست میتونه اون ها رو فرسوده کنه .

_________________________________

_ جواب دو تا پیام مهم و ندادم .

_ جواب تماس یکی و ندادم.

_ از یک عزیزی تشکر نکردم.

_ به ناخن نرسیدم .

_ هیچی و جمع و جور نکردم.

_________________

* لبام از دو طرف پاره پوره شده ، خودم رسیدگی نمیکنم که وقتی یک بزرگواری و دیدم ثابت کنم که با سند و مدرک من درگیر دندانپزشکی بودم و عدم حضورم موجه بود.

* همش یاد دختر جوون میوفتم که موهاش و انگار خودش با قیچی چیده بود ، گل های قرمز روی کتش جلو چشمم هست و اینکه هر بار میگفت بهزیستی هستم من و فکری میکنه که یعنی چی؟🤔

* با وجود خستگی بسیار زیاد با لذت بسیار زیادی به حرف های عزیزی گوش دادم و همه ی خاطراتش و دوره کردیم . اما حقیقتا من تو اون یک ساعت تلف شدم.

* فروردین برای همه نمیگذره ، اما من واقعا هیچ نفهمیدم . خیلی زود گذشت ..

* باید تمرین کنم آروم باشم ، دیدن سه نفر خیلی برام سخته . باید تمرین کنم که سکوت کنم .

*دوست داشتم برای دلخوشی خودم یه چندتا کار انجام بدم اما نشد..

*پشت همه ی درهایی که باز میشه صرفا آرامش منتظر ما نیست.

___________


Tags  : احوالات دگرگون
دوشنبه هجدهم فروردین ۱۴۰۴ | 23:48 | Yakut  | 
.•. Other .•.
About Me

Designed by : Black Theme