نشستم گوشه ی حیاط و خیره به آسمون به این فکر میکنم که آسمون این نقطه از دنیا با آسمونی که دائما میدیدمش فرق میکنه .
________
امروز هیچی از آناتومی و غیره نفهمیدم ، ذاتا گوش نمیدادم . مشغول مطالعه ی کتابی بودم و هر از گاهی زل میزدم به دهن پیرمرد پروفسور نامی که ببینم دندون داره یا از مشکل بی دندونی رنج میبره که هیچکدوم از کلمات و کامل ادا نمیکنه .
_______
دارم فکرهام و جمع و جور میکنم ، حساب کتاب میکنم ، باید و شاید میکنم که یک چیزهایی به دست بیارم که سال بعد این موقع در این حال و هوا نباشم .
____
.
.
.
