در انـــــــــــــــزوای خــــــــــــودم با خــــــــــودم عالـــــــــمی دارم...
با جلو رفتن زندگی نه تنها خودم و پیدا نمیکنم بلکه بیشتر از گذشته خودم و گم میکنم .... انگار که من ،من نیست .
.
.
.
دوستانم یک گروهی باز کردند که تبدیل به یک کابوس شده . همشون موقعیت اجتماعی بالا دارند ، بسیار زیبا هستند اما چیزهایی که در این گروه رد و بدل میشه بیشتر از طرفیت ذهنی من هست که البت باعث تمسخر و خنده های اون ها شده .
اصل و اساس این گروه بر پایه فحش های پایین تنه هست و شوخی های جنسی بسیار زشت و زننده ای میکنند و من که همراهی نمیکنم بساط پیام های اعتراضی اون ها جور میشه ...
یاقوت پایه نیست ، یاقوت پاستوریزه هست و غیره ......
نمیدونم باید چه کنم؟ دلم میخواد لفت بدم اما خب اینطور ۵ نفر از دوستانم و از دست میدم که البت ترسناک نیست اما حس بی احترامی داره برام .
نمیخوام فحش بدم . من از اول هم هیچوقت فحش ندادم چه برسه به اینکه باهاش شوخی کنم .
دوستانم معتقد هستند که اگر فحش ندی و شوخی های جنسی نکنی زندگی نمیگذره 😐😐
شوخی های جنسی نابجا تو مغزم راه پیدا کردند و دارند جولان میدن ... بدم میاد از این گروهی که هر روز باید چکش کنم .