انـــــــــــزوای خــــــــــــــــودم

در انـــــــــــــــزوای خــــــــــــودم با خــــــــــودم عالـــــــــمی دارم...

Profile.•. Archive.•. Links.•. Posts.•. Designer

زندگی با آدم های متوقع اینطور هست که تو باید برای نفس کشیدن خودت هم جواب پس بدی که از همه ی لحظات شخصی خودت بزنی و اختصاص بدی به توقعات یک آدم مریض ..

البت تو یک آدم مهرطلب هم باشی همه چیز بسیار زیباتر میشه ، ناینطوری برای نفس کشیدن هم معذرت خواهی میکنی و خودت و بدهکار ، گناهکار و کم میبینی ....

.

.

.

.

کمرنگ بودن حد و مرز باعث میشه تا هرکسی که میاد یه ناخنکی به اعصاب و روانت بزنه . محکم نبودن خط و خطوط روابط باعث میسه تا هر کسی بهت میرسه یه تجاوز کلامی یا فیزیک نامناسب به حریم شخصیت بکنه و بخنده رد بشه ..

.

.


Tags  : همینطورنوشت
چهارشنبه بیست و هشتم آذر ۱۴۰۳ | 23:20 | Yakut  | 

وقتی در مورد لاس زدن سرچ میکنی چنان زیبا قانعت میکنه که لاس زدن بین دو فرد هست که نشان از علاقه برای برقراری عمیق تر رابطه دارند .

اما لاس زدن در فرهنگ ما از ریشه و اساس تغییر معنا پیدا کرده . خیلی خیلی بیشتر سمت و سوی جنسی پیدا کرده ، اون هم بین افراد نامناسب و البت بسیار کوتاه و نوسانی..

بین مجرد و متاهل ، بین متاهل و متاهل ، بین رئیس و کارمند ، استاد و دانشجو .....

یکی از استاد های متاهلم یک شوخی نابجای جنسی با یکی از دانشجو ها کرد که از نظر من نه تنها خنده نداشت بلکه باید حد و مرزی برای این مرد مشخص میشد که دیگه تکرارش نکنه .

یا راننده اسنپی که با خنده های هیز سعی در نزدیکی داشت و دوستی که بهش رو میداد و به عبارتی لاس میزدند .

.

.

عجیبه که لاس زدن های ما خیلی کوتاه و سطحی هست و مدت زمان محدودی هم داره . یعنی یک اوج پیدا میکنه و تا ته لاس زدن و شوخی پیش میرند و یکباره با جدایی از هم دور میشن .

.

.

.

و یک اعتراف که برای خیلی ها صادق هست ، لاس زدن یا ارتباط نوشتاری و کلامی که نوعی سرگرمی باشه یا احساسات آدم و برای لحطاتی قلقلک بده به خودی خود جذاب هست . پیش میاد که خیلی ها بدون اینکه متوجه باشند این کار و انجام بدن و اسمش و راحتی یا شوخی بذارند ...

.

.

.

در هر صورت لاس زدن بخشی از روابط هست ، خوب یا بد وجود داره که در هر رابطه ای اعم از محیط خانوادگی ، دوستانه ، رسمی ، غیررسمی و غیره میتونه به اوج خطرناکی برسه که نتیجه سقوط خطرناکی هم باشه .

.


Tags  : همینطورنوشت
پنجشنبه بیست و دوم آذر ۱۴۰۳ | 14:4 | Yakut  | 

با جلو رفتن زندگی نه تنها خودم و پیدا نمیکنم بلکه بیشتر از گذشته خودم و گم میکنم .... انگار که من ،من نیست .

.

.

.

دوستانم یک گروهی باز کردند که تبدیل به یک کابوس شده . همشون موقعیت اجتماعی بالا دارند ، بسیار زیبا هستند اما چیزهایی که در این گروه رد و بدل میشه بیشتر از طرفیت ذهنی من هست که البت باعث تمسخر و خنده های اون ها شده .

اصل و اساس این گروه بر پایه فحش های پایین تنه هست و شوخی های جنسی بسیار زشت و زننده ای میکنند و من که همراهی نمیکنم بساط پیام های اعتراضی اون ها جور میشه ...

یاقوت پایه نیست ، یاقوت پاستوریزه هست و غیره ‌...‌...

نمیدونم باید چه کنم؟ دلم میخواد لفت بدم اما خب اینطور ۵ نفر از دوستانم و از دست میدم که البت ترسناک نیست اما حس بی احترامی داره برام .

نمیخوام فحش بدم . من از اول هم هیچوقت فحش ندادم چه برسه به اینکه باهاش شوخی کنم .

دوستانم معتقد هستند که اگر فحش ندی و شوخی های جنسی نکنی زندگی نمیگذره 😐😐

شوخی های جنسی نابجا تو مغزم راه پیدا کردند و دارند جولان میدن ... بدم میاد از این گروهی که هر روز باید چکش کنم .


Tags  : همینطورنوشت
یکشنبه هجدهم آذر ۱۴۰۳ | 9:22 | Yakut  | 

مگر مهمه من چند سالم هست ؟

.

.

وقتی تاب بازی میکنم ۱۲ سالم میشه ..

موقع چیتان پیتان برای قرار های دخترونه ۱۸ ساله میشم که تک تک لوازم آرایشی و استفاده میکنه .

اوایل صبح به سختی بیدار میشم و ۶۰ سالم هست ..

ظهر ها کدبانووار و سرعتی برای خودم غدا درست میکنم و بوی پیاز سرخ میگیرم که انگار یه خانم خانه دار جوون هستم که قراره خانوادش برسن خونه ..

عصرها انگار بحران ۳۰ سالگی گرفتم و همراه با پیاده روی به افق خیره میشم ..

اما اکثر اوقات وقتی دلتنگ میشم پیر هستم .. وقتی برای دکترم میگم خستم پیر هستم .. وقتی راه دانشگاه و برمیگردم صدای ترق ترق استخوان هام و میشنوم و پیر هستم .. وقتی حسرت میخورم پیر هستم ‌...وقتی بقیه رو دلداری میدم پیر هستم ..

موهای سفید ندارم ، پوستم چروکیده نیست ...اما عصا به دست و محتاط قدم برمیدارم که مبادا این بار خطایی کنم و دیگه نتونم خودم و از دست خودم نجات بدم .

____________

.

.

.

.


Tags  : همینطورنوشت
یکشنبه بیست و هفتم آبان ۱۴۰۳ | 18:39 | Yakut  | 
.•. Other .•.
About Me

Designed by : Black Theme