در انـــــــــــــــزوای خــــــــــــودم با خــــــــــودم عالـــــــــمی دارم...
زندگی با آدم های متوقع اینطور هست که تو باید برای نفس کشیدن خودت هم جواب پس بدی که از همه ی لحظات شخصی خودت بزنی و اختصاص بدی به توقعات یک آدم مریض ..
البت تو یک آدم مهرطلب هم باشی همه چیز بسیار زیباتر میشه ، ناینطوری برای نفس کشیدن هم معذرت خواهی میکنی و خودت و بدهکار ، گناهکار و کم میبینی ....
.
.
.
.
کمرنگ بودن حد و مرز باعث میشه تا هرکسی که میاد یه ناخنکی به اعصاب و روانت بزنه . محکم نبودن خط و خطوط روابط باعث میسه تا هر کسی بهت میرسه یه تجاوز کلامی یا فیزیک نامناسب به حریم شخصیت بکنه و بخنده رد بشه ..
.
.
وقتی در مورد لاس زدن سرچ میکنی چنان زیبا قانعت میکنه که لاس زدن بین دو فرد هست که نشان از علاقه برای برقراری عمیق تر رابطه دارند .
اما لاس زدن در فرهنگ ما از ریشه و اساس تغییر معنا پیدا کرده . خیلی خیلی بیشتر سمت و سوی جنسی پیدا کرده ، اون هم بین افراد نامناسب و البت بسیار کوتاه و نوسانی..
بین مجرد و متاهل ، بین متاهل و متاهل ، بین رئیس و کارمند ، استاد و دانشجو .....
یکی از استاد های متاهلم یک شوخی نابجای جنسی با یکی از دانشجو ها کرد که از نظر من نه تنها خنده نداشت بلکه باید حد و مرزی برای این مرد مشخص میشد که دیگه تکرارش نکنه .
یا راننده اسنپی که با خنده های هیز سعی در نزدیکی داشت و دوستی که بهش رو میداد و به عبارتی لاس میزدند .
.
.
عجیبه که لاس زدن های ما خیلی کوتاه و سطحی هست و مدت زمان محدودی هم داره . یعنی یک اوج پیدا میکنه و تا ته لاس زدن و شوخی پیش میرند و یکباره با جدایی از هم دور میشن .
.
.
.
و یک اعتراف که برای خیلی ها صادق هست ، لاس زدن یا ارتباط نوشتاری و کلامی که نوعی سرگرمی باشه یا احساسات آدم و برای لحطاتی قلقلک بده به خودی خود جذاب هست . پیش میاد که خیلی ها بدون اینکه متوجه باشند این کار و انجام بدن و اسمش و راحتی یا شوخی بذارند ...
.
.
.
در هر صورت لاس زدن بخشی از روابط هست ، خوب یا بد وجود داره که در هر رابطه ای اعم از محیط خانوادگی ، دوستانه ، رسمی ، غیررسمی و غیره میتونه به اوج خطرناکی برسه که نتیجه سقوط خطرناکی هم باشه .
.
با جلو رفتن زندگی نه تنها خودم و پیدا نمیکنم بلکه بیشتر از گذشته خودم و گم میکنم .... انگار که من ،من نیست .
.
.
.
دوستانم یک گروهی باز کردند که تبدیل به یک کابوس شده . همشون موقعیت اجتماعی بالا دارند ، بسیار زیبا هستند اما چیزهایی که در این گروه رد و بدل میشه بیشتر از طرفیت ذهنی من هست که البت باعث تمسخر و خنده های اون ها شده .
اصل و اساس این گروه بر پایه فحش های پایین تنه هست و شوخی های جنسی بسیار زشت و زننده ای میکنند و من که همراهی نمیکنم بساط پیام های اعتراضی اون ها جور میشه ...
یاقوت پایه نیست ، یاقوت پاستوریزه هست و غیره ......
نمیدونم باید چه کنم؟ دلم میخواد لفت بدم اما خب اینطور ۵ نفر از دوستانم و از دست میدم که البت ترسناک نیست اما حس بی احترامی داره برام .
نمیخوام فحش بدم . من از اول هم هیچوقت فحش ندادم چه برسه به اینکه باهاش شوخی کنم .
دوستانم معتقد هستند که اگر فحش ندی و شوخی های جنسی نکنی زندگی نمیگذره 😐😐
شوخی های جنسی نابجا تو مغزم راه پیدا کردند و دارند جولان میدن ... بدم میاد از این گروهی که هر روز باید چکش کنم .
مگر مهمه من چند سالم هست ؟
.
.
وقتی تاب بازی میکنم ۱۲ سالم میشه ..
موقع چیتان پیتان برای قرار های دخترونه ۱۸ ساله میشم که تک تک لوازم آرایشی و استفاده میکنه .
اوایل صبح به سختی بیدار میشم و ۶۰ سالم هست ..
ظهر ها کدبانووار و سرعتی برای خودم غدا درست میکنم و بوی پیاز سرخ میگیرم که انگار یه خانم خانه دار جوون هستم که قراره خانوادش برسن خونه ..
عصرها انگار بحران ۳۰ سالگی گرفتم و همراه با پیاده روی به افق خیره میشم ..
اما اکثر اوقات وقتی دلتنگ میشم پیر هستم .. وقتی برای دکترم میگم خستم پیر هستم .. وقتی راه دانشگاه و برمیگردم صدای ترق ترق استخوان هام و میشنوم و پیر هستم .. وقتی حسرت میخورم پیر هستم ...وقتی بقیه رو دلداری میدم پیر هستم ..
موهای سفید ندارم ، پوستم چروکیده نیست ...اما عصا به دست و محتاط قدم برمیدارم که مبادا این بار خطایی کنم و دیگه نتونم خودم و از دست خودم نجات بدم .
____________
.
.
.
.