در انـــــــــــــــزوای خــــــــــــودم با خــــــــــودم عالـــــــــمی دارم...
بعضی کارها هستند که پنهانی انجام میدیم و به تصوراتِ خودمون کسی از این کارهای پنهانی باخبر نمیشه . اما باید توجه کرد چشم و گوش همه جا وجود داره و این روز ها همه ی آدم ها قاضی شدند و بدون آگاهی از ذات ماجرا قضاوت میکنند .
.
.
بین اعتراضاتی که همسایه ها به صدای بلند موسیقی همسایه جدید داشتند امروز متوجه شدیم آقای همسایه دوتا خونه داره 😶 یک خونه در کوچه ی پایینی و یک خونه کوچه ی ما .
اولین باری که صدای بلندشون و میشنیدم و از پنجره شاهد دعواشون بودم به آقای همسایه اسم منفعل دادم . شوهر و پدری که نظاره گر کتک خوردن زن و بچه هاش باشه و از این ماجرا به سادگی رد بشه منفعل و ترسناک هست .😐
هیچ تصور و قضاوتی ندارم ، فقط فکر میکنم خانم همسایه هرچقدر تلاش کنه بچه هاش و خوب تربیت کنه ، هرچقدر تلاش کنه زیر اون آرایش غلیظ قوی به نظر برسه ، هرچقدر هم صداش بلند باشه اما از دست این دنیا کشیده . کی میتونه همدم و همراه زندگیش و شریک بشه ؟!☹️
.
.
کوچه ی ما پیر شده ، دیگه صدای بازی بچه ای بلند نمیشه ، بوی پخت رب یا بساط سبزی نیست ، خونه ها عوض شدند .. هم نشینی همسایه هاهم همون روزهای قدیمی جا مونده .... کوچه ظاهر و باطنش شبیه ساکنانش شده . همه صبح ساعت ۶ بیدار میشن ، نون میخرن ، پیاده روی میکنند ، سکوت بر فضا حاکم هست ..
.
.
همسایه ی جدید انقدر متفاوت زندگی میکنه که هیچکس درکشون نیمکنه یا هم نمیخوایم درک کنیم .. نمیدونم . امیدوارم برای اون ها و ما خیر باشه .
.