در انـــــــــــــــزوای خــــــــــــودم با خــــــــــودم عالـــــــــمی دارم...
امروز بین کشمکش واقعیت ها به یکی زنگ زدم و به جای بوق صدای موسیقی فیلم هری پاتر پخش شد و من با تمام وجود در آنِ لحظه پر کشیدم به سمت و سوی هاگوارتز و برگشتم .
_ داشتم فکر میکردم الان ، اگر یکی و دوست داشته باشم زنگ تماسش و صدای موسیقی ای که دوست دارم بذارم .
امروز دختر متولد ۸۴ با سه بچه اومده بود ، امضا بلد نبود . سواد نداشت . سال ۹۷ ازدواج کرده بود .
پسر متولد ۸۳ داشت ماشین دومش و معامله میکرد و طلاهای آویزون از دست و گردنش جالب توجه بود .
من ؟
هیچ ، نگاه ..
مثلا بین هزار فکر و ذکر خیلی خوش خوشان مثل خانم های کدبانو دو کیلو لوبیا سبز بخری و رهسپار خونه بشی🥸